سفر ابراهیم رئیسی به نیویورک همراه با مذاکراتی بوده است که جزئیات و موارد مطرح شده در آن مانند گذشته محرمانه باقی مانده و دولت مشخص نمیکند که در چه باب و بر سر چه امتیازاتی با آمریکاییها مذاکره کرده است. از سوی دیگر مشخص نیست گفتگوها در نیویورک ادامه برجام بوده و یا ادامه مسیر آزادسازی زندانیها و تفاهم موقتی که آن هم هنوز در ابهام کامل قرار دارد.
روزنامه اینترنتی فراز در این باره با «کوروش احمدی»، دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل گفتوگویی داشته که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
سفر مقامات به نیویورک در زمان نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل میتواند در مجموع و به شرط و شروطها برای کشور و تحقق اهداف سیاست خارجی مفید و موثر باشد. معمولا همه ساله در این دوره چند ده رئیس کشور و رئیس دولت در نیویورک هستند و فرصتی کم نظیر برای ملاقاتهای دو جانبه و نشست های چند جانبه فراهم می شود. به همین دلیل، تمرکز رسانه ای بر نشست مجمع عمومی نیز قابل توجه است و در نتیجه فرصتی در سطح روابط عمومی نیز محسوب می شود. اما آنچه مهم است این است که کشورها یک راهبرد و تاکتیکهای فکر شده ای برای پیشبرد منافع ملی داشته باشند که راهنمای عمل آنها در تعاملات در مجمع عمومی و حواشی آن باشد. در غیر این صورت چیزی جز تلف کردن وقت و پول نخواهد بود. و عملکردها هم اگر حساب شده و تخصصی و حرفه ای نباشد، در روابط عمومی نیز تنها موجب تلنبار شدن خسارت روی خسارت می شود.
اگر منظور مذاکرات هسته ای قبلی است، تجربه نشان داده که حضور در مجمع عمومی همیشه می توانسته به تهیه مقدمات برای مذاکرات کمک کند اما چندان تاثیری در خود مذاکرات به معنی دقیق کلمه نداشته است. به عنوان مثال اولین نشست گروه 1+5 در حاشیه مجمع عمومی شصت و هشتم در نیویورک برپا شد و در حاشیه این نشست برای اولین با وزرای خارجه ایران و آمریکا یعنی دکتر ظریف و جان کری یک گفتگوی سرپایی نیم ساعته داشتند که اهمیت تاریخی داشت و نقش مهمی در شروع مذاکرات در ژنو و وین ایفا کرد. با توجه به تجربیات گذشته، مذاکرات در حاشیه مجمع عمومی حداقل تا کنون به لحاظ راهگشا بودن اهمیت داشته است. در این مقطع زمانی ما از مرحله راهگشایی عبور کرده و نیازمند انجام اصل مذاکرات هستیم. از این جهت که در نیویورک به لحاظ لجستیک و حضور مقامات میانی و کارشناسان و ... همیشه مشکل وجود دارد، اصل مذاکرات فکر می کنم تا کنون هیچگاه در نیویورک انجام نشده باشد.
ظاهرا و تا آنجا که در سپهر عمومی مشهود است، احیای برجام مورد مذاکره نیست. حداقل به نظر می رسد که مقامات آمریکایی و اروپایی از فکر احیای برجام عبور کرده و دیگر احیای این توافق را حداقل فعلا در دستور کار ندارند. ظاهرا این روزها همان قضیه "تفاهم نانوشته" موضوع مذاکرات پراکنده بین ایران و آمریکا با میانجیگری قطر و عمان است. البته طیفی از موضوعات مانند امنیت تردد دریایی، ادعای حمایت تسلیحاتی ایران از روسیه در جنگ اوکراین، تنش زدایی در منطقه، عدم افزایش سطح و حجم غنی سازی در ایران از یک حدی و مسائلی از این قبیل در دستور کار است.
ناساختارمندی یا بی ساختاری ظاهرا ساختار جدید است. یعنی کار به صورت موردی و بسته به تلاش قطر و عمان بین ایران و آمریکا صورت می گیرد. دولت بایدن شاید به دلیل انتخابات و فشار افکار عمومی برای آزادی زندانیان دوتابعیتی اهمیت زیادی قائل بود. حال که این مهم حاصل شده باید دید که مذاکرات به چه شکلی ادامه خواهد یافت یا نخواهد یافت. البته مسئله غنی سازی هم برای آمریکا مهم است چرا که تصور آمریکا این است که اگر غنی سازی از یک حدی بگذرد ممکن است اسرائیل واکنشی احمقانه نشان دهد و باعث گرفتاری آمریکا شود. اما مقامات آمریکایی به کرات گفته اند که ایران در پی ساخت بمب نیست و این تصوری که دارند ممکن است مانع از حساسیت و تعجیل آنها در این مورد شود. اما اهمیت این موضوع در حدی است که باید مذاکرات در مورد آن ادامه داشته باشد.
فکر می کنم آنچه را که آمریکا از ایران می خواهد در چارچوب "تفاهم نانوشته" مطرح شده و محدودیت سطح و حجم غنی سازی در راس آنها است. از آن طرف هم فکر می کنم امتیازاتی که دولت بایدن میتوانسته در چارچوب تفاهم نانوشته بدهد، تا حدی داده است. مهمترین آن عدم سخت گیری در اعمال تحریم های نفتی و آزادی برخی از سپرده های ایران است. اما اگر قرار به دادن امتیازی به صورت برداشتن تحریمهای مالی و بانکی و اقتصادی و ... باشد، راهی غیر از "تفاهم نانوشته" لازم است که در آن صورت پای کنگره به میان می آید و بعید است تا بعد از انتخابات نوامبر ۲۰۲۴ ، واشنگتن رغبتی به این کار داشته باشد.
مسئله ای که این روزها خیلی مد نظر است اتفاقی است که در ۱۸ اکتبر در ارتباط با چند موضوع بویژه رفع محدودیت ها از برنامه موشکی ایران قرار است بیفتد. در این رابطه اتحادیه اروپا اعلام کرده است که تحریم ها علیه برخی اشخاص و نهادها و برنامه موشکی را که قرار بود در ۱۸ اکتبر بردارد، به ضمایم تصمیمات و مقررات دیگر اتحادیه منتقل می کند و از این طریق آنها را ادامه خواهد داد. به لحاظ حقوقی، اتحادیه اروپا سعی در توجیه این تصمیم از طریق ادعای عدم انجام تعهدات ایران ذیل برجام از ۲۰۱۹ به بعد و بند ۳۶ برجام کرده است. ظاهرا فرض بر این است که اگر چه محدودیت های موشکی علیه ایران به شرح مندرج در قطعنامه ۲۲۳۱ در ۱۸ اکتبر منقضی میشود، اما ادامه همان تحریمها توسط اتحادیه اروپا و آمریکا مانع بهره مند شدن ایران از رفع آن محدودیت ها خواهد بود.
اتفاق مهم دیگری که میتوانست رخ دهد و متاسفانه رخ نداد، فکر تشکیل نشستی با حضور ۸ کشور حاشیه خلیج فارس بود. گویا قرار بوده که این نشست به ریاست دبیرکل سازمان ملل برگزار شود. این جلسه اگر برگزار می شد، می توانست به نوعی یادآور بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ باشد که در آن از دبیر کل خواسته شده بود تا "با مشورت ایران و عراق و دیگر کشورهای منطقه" تدابیری برای "ارتقا سطح امنیت و ثبات منطقه" را بررسی کند. آقای باقری کنی در ۳ شهریور گذشته از برگزاری چنین نشستی خبر داده و آن را زمینه ساز "اخراج نرم بیگانگان" از خلیج فارس دانسته بود.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟